افق دهکده از ابر سیاه
بود پوشیده بسان شب تار
باد باسرعت سرسام آور
آنچه بودش سرراه
همچو طومار بهم می پیچید
کودکان در اثر غرش رعد
همه وحشت زده و سرگردان
همچو کبکی بگریزند از باز
میدویدند به آغوش پدر یا مادر
مادران ناله کنان
زیر آن بارش تند در بدر خانه بخانه بشتاب
درپی گمشده خود بودند
پدران بهر نجات اطفال
ورها کردن آنان زبلای طوفان
بی مهابا همه در بستر رود
در تکاپو بودند
ریزش تند تگرگ
خاک وشن را بهوا می افشاند
سنگها را ز زمین برمیکند
بکف دره روانش می کرد
دره حاج خلیل
پر شد از آب گل آلود تگرگ
شد روان سیل خروشان چون کوه
هر چه بودش سر راه
شتر وگاو وبز و بره و میش
تا درختان قطور
همه را با خود برد
زن ماتم زده روستائی
بود عذرا نامش
چنگ بر سینه خود می افکند
صورتش را می کوفت
موی خود را میکند
لب رودخانه شتابان میگشت
ناله می کرد ومی گفت هوار ای مردم
دخترانم چه شدند
دخترانم چه شدند
دو جگر گوشه آن بیچاره
طعمه سیل خروشان شده بود
همه جا درپی آنان گشتند
اثری زان دو پدر مرده نبود
چند روزی که گذشت
قاصدک مرگ رسید
خبر آورد که اجسادی چند
با یکی زان گل پژمرده
زیر سد قره سو کفن شدند
ودر آنجا همگی دفن شدند(1)
------------------------------
1.این خاطره تلخ به سال 1318در روستای خانک اتفاق افتاده
بود پوشیده بسان شب تار
باد باسرعت سرسام آور
آنچه بودش سرراه
همچو طومار بهم می پیچید
کودکان در اثر غرش رعد
همه وحشت زده و سرگردان
همچو کبکی بگریزند از باز
میدویدند به آغوش پدر یا مادر
مادران ناله کنان
زیر آن بارش تند در بدر خانه بخانه بشتاب
درپی گمشده خود بودند
پدران بهر نجات اطفال
ورها کردن آنان زبلای طوفان
بی مهابا همه در بستر رود
در تکاپو بودند
ریزش تند تگرگ
خاک وشن را بهوا می افشاند
سنگها را ز زمین برمیکند
بکف دره روانش می کرد
دره حاج خلیل
پر شد از آب گل آلود تگرگ
شد روان سیل خروشان چون کوه
هر چه بودش سر راه
شتر وگاو وبز و بره و میش
تا درختان قطور
همه را با خود برد
زن ماتم زده روستائی
بود عذرا نامش
چنگ بر سینه خود می افکند
صورتش را می کوفت
موی خود را میکند
لب رودخانه شتابان میگشت
ناله می کرد ومی گفت هوار ای مردم
دخترانم چه شدند
دخترانم چه شدند
دو جگر گوشه آن بیچاره
طعمه سیل خروشان شده بود
همه جا درپی آنان گشتند
اثری زان دو پدر مرده نبود
چند روزی که گذشت
قاصدک مرگ رسید
خبر آورد که اجسادی چند
با یکی زان گل پژمرده
زیر سد قره سو کفن شدند
ودر آنجا همگی دفن شدند(1)
------------------------------
1.این خاطره تلخ به سال 1318در روستای خانک اتفاق افتاده