۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

خاطرات گذشته

این روزها خیلی یاد قدیمای روستا می افتم چون بخاطر سرما وگرانی مجبوریم همش تو خونه بشینیم وسر بچه ها نق بزنیم که این کار را بکن یا فلان کار را نکن باتوجه به داشتن اسباب بازی های متنوع وکامپیوتر وسی دی و پلی استیشن و.....همش فکر میکنم طفلکی ها مظلوم واقع شدند.حالا از بچگی های خودمان در روستا بگم "درآن موقع از برق وتلفن وامکانات زیر مجموعه آنها خبری نبود وهمه آنها یک رویا بود ولی در عوض آزادی بود وآن همه طبیعت وبازی های متنوع مربوط به آن زمان از قبیل :الک دولک-قایم باشک-کمر کمر-گردو وتیله بازی -برف بازی وغیره وقتی به خانه برمیگشتیم هر گونه غذا را با اشتها می خوردیم وتازه همراه بزرگترها به تفریح شبانه که همان شب نشینی بود میرفتیم یا متقابلا می آمدند وتقریبا سه ساعتی رااینطوری در کنار بزرگترها می خوردیم ومیگفتیم و می خندیدیم وبازی می کردیم ودر نهایت از خوابیدن هم لذت می بردیم .نتیجتا در آن زمان امکانات نبود ولی دل خوش بود که این حرف من نیست وحرف بزرگترها هم میباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر